طالقانی ؛ ابوذر انقلاب

در سال 1341 ش، به دنبال واکنش امام خمینی رحمه الله علیه انقلاب سفید شاه، آیت اللّه طالقانی رحمه الله نیز برای برداشتن نقاب از چهره نوکران استعمار به افشاگری دست زد. نظام سرسپرده که مصمّم به اجرای برنامه دیکته شده از سوی آمریکا بود، آیت اللّه طالقانی را دستگیر و روانه زندان کرد. او با وجود شکنجه های بی رحمانه در زندان، به برقراری جلسات تفسیر قرآن، نهج البلاغه و تاریخ اسلام برای زندانیان مسلمان همّت گماشت و برای ایجاد وحدت بین مبارزان مسلمان نخستین نماز جماعت را در زندان برپا نمود و استقامت وصف ناپذیرش در برابر شکنجه های خون آشامان ساواک، مایه قوت قلب دیگر زندانیان بود.
آیت اللّه طالقانی از جمله متفکّرانی بود که گام های شایسته ای برای اتحاد جهان اسلام برداشت. او در کنفرانس های متعددی، گاه به عنوان نماینده شخصیت های بزرگی چون آیت اللّه کاشانی و بروجردی و گاه به طور مستقل، شرکت نمود. وی در حمایت از تأسیس «دار التقریب بین المذاهب الاسلامیه» که به دست آیت اللّه بروجردی و با همکاری اندیشمندان «الازهر» مصر، به ویژه شیخ محمد شلتوت ایجاد شده بود، نوشت: «راه تقریب، که جمعی از علمای بیدار و مجاهد پیش گرفته اند همین است که با نور تفکر، محیط ارتباط اسلامی را روشن سازند و با نوک قلم، باقی مانده ابرهای تاریک را از افق فکری مسلمانان زایل گردانند تا وحدت واقعی پایه گیرد، نه اتحاد صوری و قراردادی».
در 25 اردیبهشت ماه 1327 ش، هم زمان با خروج آخرین سرباز انگلیس از خاک فلسطین، «بن گورین»، رئیس یکی از سازمان های صهیونیستی، خبر شوم تأسیس دولت اشغالگر اسرائیل را اعلام کرد. از آن تاریخ به بعد، تلاش های گسترده ای در ابعاد مختلف برای حمایت از حقوق مردم فلسطین صورت گرفته است. آیت اللّه طالقانی نیز از مبارزانی بود که هرگز در برابر این تجاوز، سکوت نکرد و در کنفرانس های متعدد از حق ملت فلسطین دفاع کرد. وی در خطبه نماز عیدفطر سال 1348 ش به مسئله فلسطین پرداخت و ضمن آگاه کردن مردم از وضعیت مسلمانانِ فلسطین و یادآوری مسئولیت آنان در این مبارزه، از آنها خواست تا فطریه خود را برای کمک به مبارزان مسلمان هدیه کنند. 
محرم سال 1357 ش برای انقلاب لحظه حساس و سرنوشت سازی بود. آیت اللّه طالقانی هم گام با امام، برای شدت بخشیدن به قیام مردم، در اول محرم با بهره گیری از فرهنگ عاشورا و سخنان قافله سالار شهیدان حضرت امام حسین علیه السلام ، پیامی حماسی خطاب به ملت ایران فرستاد که منجر به راهپیمایی ها و اعتصابات گسترده ای گردید. ایشان برای وارد کردن ضربات نهایی بر پیکرِ رو به زوال حکومت پهلوی، تصمیم گرفت در حمایت از پیام امام، پیامی دیگر به مناسبت روز تاسوعا (نهم محرم) صادر کند.
 از این رو، بدون توجه به اخطارهای پی در پی مقامات دولتی، در روز چهارم محرم پیامی دیگر برای ملت ایران فرستاد و اعلام کرد که خود نیز در راه پیمایی روز تاسوعا شرکت خواهد نمود. این اعلامیه همراه پیام امام و تأکید دیگر رهبران دینی، غوغایی به پا کرد، به طوری که در تهران حدود چهار میلیون نفر به خیابان ها ریختند و حمایت خود را از رهبری امام خمینی رحمه الله و برقراری حکومت اسلامی اعلام نمودند. پس از ورود امام خمینی رحمه الله به ایران و به پیروزی رسیدن انقلاب اسلامی، آیت اللّه طالقانی پشت سر ایشان قرار گرفت و بازویی توانا برای آن رهبر الهی گردید و اطاعت از حضرتش را بر همه واجب می دانست. او امام را نعمتی عظیم از جانب خداوند برای ملت ایران می شمرد و قدردانی نکردن از آن را سبب دچار شدن به عذاب الهی می دانست. و در مقابل بدخواهان و گروه های تفرقه افکن ـ که وانمود می کردند او نظر مثبتی درباره رهبری امام ندارد قاطعانه ایستاد و می فرمود:«رهبریِ قاطع ایشان را برای خودم پذیرفته ام و همیشه سعی کردم که از مشی این شخصیت بزرگ اسلام و افتخار قرن، مشی من خارج نباشد».
با برپایی حکومت جمهوری اسلامی، آیت اللّه طالقانی از طریق یکی از شخصیت های بزرگ کشور، برگزاری نماز جمعه در سرتاسر ایران را به امام پیشنهاد کرد که با موافقت وی، این مراسم وحدت بخش در سرتاسر میهن اسلامی برگزار گردید. بر این اساس به دستور مستقیم حضرت امام نخستین نماز جمعه تهران به امامت آیت اللّه طالقانی در پنجم مرداد 1358 در دانشگاه تهران برپا شد و بیش از یک میلیون نفر در آن شرکت کردند. 
او هفت نماز جمعه را اقامه کرد که آخرین آن در بهشت زهرا، در شانزدهم شهریور 1358 بود.
آیت اللّه طالقانی پس از سال ها مبارزه، سرانجام روز دوشنبه 19 شهریورماه 1358 به سوی حق شتافت و ملتی در غم فراقش غرق ماتم شدند. انبوه جمعیتْ پیکرش را برای خاک سپاری به بهشت زهرا بردند و صبح سه شنبه در میان شیون مردم، آن پیکر عزیز در خاک پنهان گشت و دولت یک روز تعطیل و سه روز عزای عمومی اعلام کرد. امام خمینی رحمه الله در پیامش به ملت داغ دار چنین فرمودند: «آقای طالقانی یک عمر در جهاد و روشنگری و ارشاد گذراند. او شخصیتی بود که از حبسی به حبسی و از رنجی به رنج دیگر در رفت و آمد بود و هیچ گاه در بهار بزرگ خود سستی و سردی نداشت. من انتظار نداشتم که بمانم و دوستان عزیز و پر ارج خودم را یکی پس از دیگری از دست بدهم. او برای اسلام به منزله حضرت ابوذر بود و زبان گویای او چون شمشیر مالک اشتر برنده بود و کوبنده. مرگ او زودرس بود و عمر او پربرکت».